گروه جهاد و مقاومت مشرق - وقتی کانال تلگرامی شهید مدافعحرم علیرضا جیلانبروجنی را مرور میکردم توجهم به سنگ مزاری جلب شد که رویش نوشته شده بود: شهید علیرضا بروجنی جیلان، شهادت عینخوش، سال 1361. این همنامی دو شهید برایم عجیب بود. با کمی پرس و جو متوجه شدم که شهید جیلانی مدافع حرم که در بوکمال به شهادت رسیده است، برادرزاده شهید جیلانی است که در عملیات فتحالمبین آسمانی شد. مزار عموی شهید 35 سال تنها ماند تا بعد از شهادت برادرزادهاش، این دو با هم همسایه شدند. نوشته روی سنگ مزار عموی شهید اینطور است:
بر فراز تربت سرخ شهید/ صبح آزادی انسانها دمید / کاش فرزندی دگر میداشتم/ تا که میشد بهر آزادی شهید.
آنچه در پی میآید روایتی است از زندگی تا شهادت علیرضا جیلانبروجنی، عموی شهید مدافعحرم علیرضا جیلانبروجنی از زبان برادر رزمندهاش اسماعیل جیلانبروجنی.
شعر نوشته روی سنگ مزار برادرتان حس خاصی دارد، انگار که تداوم راه شهادت را در خانوادهتان فریاد میزند.
ما شش برادر و یک خواهر بودیم. خانوادهای مذهبی و متدین داشتیم. امسال پنجاهمین سالی است که روضه امام حسین(ع) در خانواده ما برگزار شد و این بدان معناست که از سالهای قبل از پیروزی انقلاب اسلامی خانواده ما ارادت خاص به خاندان ائمه اطهار و امامان معصوم داشتند. با آغاز جنگ تحمیلی چهار تن از برادرها به جبهه رفتند و در نهایت علیرضا شهید شد و یکی از برادرهایمان جانباز شیمیایی شدند. سالها بعد برادرزادهام علیرضا جیلانبروجنی معنای آن شعر نوشته شده را با عملش تفسیر کرد.
از میان همه برادرها علیرضا به عاقبت شهادت دست پیدا کرد .کمی از ایشان بگویید.
علیرضا متولد اول فروردین سال1341 بود. زمانی که جنگ آغاز شد، دانشآموز دبیرستان خشایار بود. بعدها به خاطر حضور گسترده دانشآموزان این دبیرستان در جبههها و تعداد بالای شهدایش به نام دبیرستان شهدای بروجن معروف شد. علیرضا بسیجی بود و در پایگاه بسیج محله فعالیت میکرد. این مسجد جزو اولین مساجدی است که شهدای زیادی را تقدیم کرده است. آموزشهای ابتدایی را در پایگاه بسیج دید و بعد دوره تکمیلی را در پادگان غدیر اصفهان سپری کرد و عازم جبهه شد.
شهادتش چطور رقم خورد؟
علیرضا بعد از اعزام در عملیات فتحالمبین شرکت کرد و با اصابت ترکش زخمی شد. نتوانست خودش را به عقب بکشاند و با تیر خلاص بعثیها به شهادت رسید. تعداد شهدای بروجن در عملیات فتحالمبین حدود 19 شهید بود. ایشان چهارم فروردین ماه سال 1361 در عین خوش به شهادت رسید. البته تاریخ شهادتش به اشتباه روی سنگ مزار 16 فروردین ماه سال 1361 درج شده است. علیرضا وقتی شهید شد، 9 روز بعد در ایام تعطیلی عید نوروز پیکرش برای تدفین به بروجن رسید.
جالب است که بعد از سالها، برادرزادهتان که شهید مدافع حرم شد، در کنار مزار عمویش دفن شده است.
بله، خوب است بدانید شباهتهای زیادی در رفتار این دو شهید که از دو نسل متفاوت بودند حس میشود. علیرضای مدافع حرم با نام جهادی ذوالفقار بسیار مهربان و متواضع بود. ذوالفقار جسور بود و خندهرو و در سختترین شرایط تلاش میکرد این بشاش بودنش را حفظ کند. وظیفهشناس بود و هر مسئولیتی که به او واگذار میشد با جدیت انجامش میداد. همه این صفات در وجود برادر شهیدم هم دیده میشد. وقتی وصیتنامهشان را مرور میکنم میبینم هر دو به حفظ حجاب، غیرت دینی و از همه مهمتر ولایتپذیری اشاره و تأکید دارند. برادرم علیرضا در وصیتنامه خودش نوشته بود: امام را دعا کنید. دعا دعا دعا و حافظ حجاب باشید. ذوالفقار مدافع حرم هم به عفت زنان و غیرت مردان اشاره کرده بود. هر دویشان رزمیکار بودند. ذوالفقار کمربند مشکی کونگفو داشت. هیچ کدام حب دنیا را در دل نداشتند و اجازه ندادند دنیا با همه تعلقات مادیاش آنها را اسیر خود کند.
منبع: روزنامه جوان